دکتر سارا شریعتی استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه متأسفانه مسئله فقر سرفصل مطالعات نخبگان و علوم اجتماعی ما
نیست، به جریانی که باعث شد وی در نشست بررسی کتاب «منهای فقر»شرکت کند اشاره کرد و گفت: هفته
قبل از دریافت کتاب« منهای فقر» من به تئاتری از طرف بنیاد دانشجویان امام
علی(ع) دعوت شدم. این نمایش در سالن تئاتر برگزار نمی شد بلکه در یک خانه و
یا پناهگاه کودکان کار و کودکان خیابانی و در اتاقی در محله مولوی برپا می
شد و من در این تئاتر شرکت کردم بدون اینکه بدانم با چه چیزی مواجه می
شوم.
داستان این نمایش داستان خشونت، فقر، تجاوز، درد و... بود و داستانی به
قدمت تمام آسیبهای اجتماعی بود که در تمام 2 ساعت نمایش یکبار تنها نام خدا
برده شد و هیچ ارجاعی به دین نداشت و این زمانی بود که سهراب برای « ای
بچه» تعریف می کرد که وقتی فال می فروختم زنی از من فال خرید و گفت: خدا
بزرگ است. و سهراب این را با تمسخر برای «ای بچه» نقل می کرد و بعد
بلافاصله با خشم گفت: خدا کجا بود وقتی گرسنه بودم، خدا کجا بود وقتی درد
داشتم، خدا کجا بود وقتی زیر شلاقهای پدرم کبود شدم و... و بعد خطاب به
تماشاچیان گفت: شما کجا بودید... این حرف مرا به یاد داستان یکی بود یکی
نبود انداخت یکی هست که فقر است و یکی نیست که مائیم و هیچ فکر نمی کنیم در
جامعه چه فجایعی به خاطر فقر ایجاد می شود....
متن کامل را در لینک زیر بخوانید