فرار از مثلث شرم (2)

راه گریز

کسی که دربازیهای این مثلث گرفتار میشود در واقع با تغییر بین نقشها تصور و توهم بهبودی میکند حال آنکه اودرلحظه جابجایی بین نقشها فقط از رنج و درد نقش قبلی درآمده ودرنقش جدید هم بزودی با درد و رنج آن مواجه خواهد شد. بنابراین


" شفای حقیقی نه تغییروضعیت بین نقشها که تحول درنقشها ست"


از این منظر مثلث کارپمن به مثلث TED تبدیل میگردد.

THE EMPOWERMENT DYNAMIC 


 

 

خلاق(آفرینشگر) CREATOR :


محوریت در مثلث کارپمن "قربانی" ولی در مثلث TED  "خلاق" یا " آفرینشگر" است.

خلاق برخلاف قربانی تمرکزش روی "آنچه میخواهم" است ونه "آنچه نمی خواهم" تمرکزروی خواسته ها و نخواسته ها تحول آفرین است .خلاق روی راه حل ها متمرکز میشود نه یافتن مقصر.

دوویژگی مهم یک فردخلاق:

افزایش قدرت تخیل و پاسخ به پرسش "من چه می خواهم؟"

 انتخاب پاسخ به شرایط و چگونگی زندگی حتی وقتی مشکلات بوجود آیند 

 با آنکه فرد علت مسنقیم همه رخدادهایی که برایش اتفاق می افتد نیست ، اما قابلیت بی چون و چرای انتخاب پاسخهایش نسبت به موقعیتها را دارد.پذیرش این حقیقت اورا "کنش ور" و انکار آن اورا اسیر چرخه بی پایه "واکنش ها" می کند. تا دکمه انتخاب زده نشود تحول اتفاق نمی افتد. باید به این درک برسید آنچه اینجا و اکنون بر سر شما می آید حاصل انتخابهای خودتان است نه پدر و مادر  یا محیط یا جامعه ویا....

خرد نهایی درک این حقیقت است که زمان همیشه قربانی می طلبد.اما قربانی کردن(کنش) و قربانی شدن(واکنش) انتخاب ماست.


چالشگر(CHALANGER):


نقش چالشگر در مثلث TED درواقع تحولی است که باید در نقش آزاردهنده(ستمگر) در مثلث کارپمن اتفاق بیافتد.چالشگر در واقع کسی است که مسئولیت دارد و می تواند دیگران را به تفکر و پذیرش مسئولیت ترغیب کند.نقش کلیدی چالشگر درواقع عمل بعنوان یک کاتالیزوری است که در مسیر تحول، رشد، یادگیری ، وهمچنین ایجاد فرصت برای تفکر خلاقانه ، به خلاق (آفرینشگر) کمک می کند. چالشگر می تواند  یک فرد،یا یک وضعیت(مانند وضعیت سلامتی)، یا یک موقعیت( مانند بلایای طبیعی) باشد.بطور کلی چالشگر وجه مثبت همان آزاررهنده در مثلث کارپمن می باشد.


کوچ(تسهیلگر) COACH :


چهره مثبت "ناجی" در مثلث کارپمن تحت عنوان کوچ(تسهیلگر) در مثلث TED  نمایان می شود.

یک کوچ به دیگران بعنوان انسانهای خلاقی می نگرد که قابلیت ارتباط با اشتیاقهای قلبی خود و انتخاب مسیرهای سازنده برای رفتن به سمت آنها را دارند.

دردرجه نخست یک کوچ می داند که خودش یک خلاق و آفرینشگر است و دیگران را نیز همانگونه می بیند.یک کوچ کنترل و تسلط را رها کرده و قدرت عمل را به خلاق واگذار میکند و تنها به دنبال کمک و تسهیل پیشرفت شخصی وی است.او بعنوان یک کوچ تجسم عینی تمایل یک آفرینشگربه تقسیم قدرت با دیگری است.

یک کوچ بمنظور شفاف سازی ،پیش بینی نتایج، واقعیت فعلی واقدامات ابتدایی- هرچند کوچک- برای دستیابی به موفقیت پایدار یک رشته پرسشهایی طرح و می پرسد.او به خلاق(آفرینشگر) شهامت می دهد تا با تخیل فعال و رویا پردازی به جستجوی مسیرهایی برآید که نتایج مورد انتظارش را شاهد باشد.

"ناجی" در مثلث کارپمن با وجود حسن نیتهایی که دارد اما همچنان در جهت تقویت "من بیچاره" قربانی است .درواقع با این طرز رفتار اورا تضعیف کرده و توان وهمی خودرا به نمایش میگذارد.یعنی هویت خودرا درکمک به قربانی میبیند.باید همیشه قربانی وجود داشته باشد تا او باشد.

اما یک کوچ درعین اینکه به فعالیتهای حمایتی اش می پردازد ،توان و قدرت دیگران را نیز به رسمیت شناخته استقلال و رابطه دو جانبه توانمند سازی با کسانی که به ایشان خدمت میکند را تشویق می کند.   

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد