....چی دیگه بگم ؟


...قبل ترها وقتی منو واسه اولین بار میدیدن مودبانه میپرسیدن" بچه کجای آذربایجانی؟" منم با لبخند بهشون می رسوندم که من آذری نیستم. اونا هم با ناباوری و تعجب نگام میکردن.خیلی زیاد کلید نبودم رو قضیه اما هرچی بیشتر پا تو سن میذارم مواردی که منو با آذریها اشتباه میگیرن زیادتر شده.ابتدا فکر میکردم چهره ام شبیه این هموطنامه اما اخیرا بعضیها تاکید میکنن لهجه ات هم آذریه.جل الخالق . میخواین باور کنین یا نه اما من فقط بلدم ترکی از یک تا 29 بشمارم اگه یکی بهم بگه 30 چی میشه اونوقت تا 49 هم میتونم بشمارم .....اما حکایت این نوشته یه چیز دیگه اس. طی 10روز گذشته تو ده مسیر مختلف با ده مورد مختلف اعم از زن ،مرد ، پیر و جوون مواجه شدم که به آرومی بهم نزدیک میشن و با منتهای ادب میگن:
"گارداش، تورچ سن؟" وبدون اینکه منتظرجواب من بشن ادامه میدن در حالیکه حتی یک کلمه از حرفاشونو نمیفهمم.نه دروغ چرا بعضی از حرفاشون تو فارسی هم هست.وقتی متوجه میشن ترکی بلد نیستم با فارسی فصیح دوباره تکرار میکنن .و من میفهمم برای ملاقات (پدرشون،برادرشون،همسرشون)که در زندانه اومدن تهران و دچار مشکل مالی شدن
و ....بقیه داستان هم که تابلوئه....راستشو بخواین توهم زدم که نکنه شدم سوژه یه پروژه بزرگ دوربین مخفی .
پ ن: (این مطلب واقعی است و به جان خودم هیچ برداشتی هم از فیلم ترومن شو نداشته)