امشب گذارم افتاد میدون ولیعصر.گوشیمو هم خونه جاگذاشته بودم جدا که خیلی حال میده وقتی یه چند ساعتی موبایل پیشت نباشه .واقعا که شبهای قشنگی داره این میدون. هوای سردی بود ولی آسمونش صاف.جوونکی نشسته بود گوشه پیاده رو گیتار میزد و با صدای قشنگ و حزن انگیزش ترانه قشنگی زمزمه میکرد .از سرمای هوا وبوی عطر زمستون وصدای گیتاروآواز این مردجوون حس وحال عجیبی بهم دست داد.یه دلتنگی شیرینی افتاد بجونم. چشمم افتاد به مهتاب که قرص کامل بود ناخودآگاه لبخندی زدم انگار به ماه. توگویی کسی دیگه جایی دیگه تو یه زمان دیگه لبخندی شیرین نشونده به روی ماه....