-
پیش از نیمه شب
جمعه 22 آذر 1392 01:28
-
دوباره پرهام...
یکشنبه 17 آذر 1392 02:24
(به لحاظ مطرح شدن موضوعاتی خاص وغیر خاص خواندن این پست برای افراد بالاتر از 18 سال توصیه نمی شود.) دیروز بحث و مناظره ای پیچیده ،حساس و در عین حال سیاسی اقتصادی میان من و پرهام درگرفت.قضیه از این قرار بود که آقا پسر ما با شنود مکالمات موبایلی من با یکی از دوستان که درخصوص اقتصادودلار وبرخی مسایل پیش پا افتاده دیگه بود...
-
تا تو هستی وغزل هست ....
شنبه 16 آذر 1392 10:52
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 آذر 1392 00:47
عزیز دلم تولدت مبارک
-
یکی هست که فقر است و یکی نیست که مائیم
سهشنبه 30 مهر 1392 19:00
دکتر سارا شریعتی استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان اینکه متأسفانه مسئله فقر سرفصل مطالعات نخبگان و علوم اجتماعی ما نیست، به جریانی که باعث شد وی در نشست بررسی کتاب «منهای فقر»شرکت کند اشاره کرد و گفت: هفته قبل از دریافت کتاب« منهای فقر» من به تئاتری از طرف بنیاد دانشجویان امام علی(ع) دعوت شدم. این نمایش در سالن...
-
....چی دیگه بگم ؟
چهارشنبه 24 مهر 1392 16:48
...قبل ترها وقتی منو واسه اولین بار میدیدن مودبانه میپرسیدن" بچه کجای آذربایجانی؟" منم با لبخند بهشون می رسوندم که من آذری نیستم. اونا هم با ناباوری و تعجب نگام میکردن.خیلی زیاد کلید نبودم رو قضیه اما هرچی بیشتر پا تو سن میذارم مواردی که منو با آذریها اشتباه میگیرن زیادتر شده.ابتدا فکر میکردم چهره ام شبیه...
-
خدا وکیلی این ضد حال نیست....؟
جمعه 5 مهر 1392 02:04
( این مطلب برخلاف پست قبلی هیچ محدودیت سنی نداره بنابراین باخیال راحت بخونین) امروز نشستم واسه پارسا وپرهام تریپ یه بابای ....(نمیدونم ) بیام. رفته بودم بالا منبر وحسابی روضه میخوندم براشون.وسط صحبتهام پارسا برگشت وگفت: بابا تو چه خوب بلدی حرف بزنی" مام که حسابی ازاین تعریف شازدمون کیفورشده بودیم فرصتو غنیمت...
-
بازهم پرهام....(18+)
جمعه 5 مهر 1392 02:03
(این مطلب ابدا سیاسی نیست بنابراین مسئولیت خوندنش واسه افراد زیر 18 سال با خودشونه نگین نگفتا) دیشب پارساوپرهام رو بردم نمایشگاه دفاع مقدس نزدیک خونمون.یه نمایشگاه بزرگ با انواع اقسام جنگ افزارهای بزرگ وکوچیک تانک و نفربر و ضد هوایی و موشک و.....تو غرفه های سرپوشیده غرفه یگان ویژه سپاه با تجهیزات ضد شورش انواع باتوم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 شهریور 1392 23:40
گرفتار در برهوتی بی انتها حسته و تشنه هیچ به یاد ندارم که چگونه سر از اینجا در آوردم.پاهایم دیگر یارای رفتن نداشت."آه خدایا خسته ام " .لختی چشمانم را بستم.وقتی گشودم او را دیدم که نزدیکم روی سنگی نشسته بود.از جا جستم.در این کویر وتنهایی حضور کسی دیگر نعمتی است.نزدیک رفتم لبخندی زدم او نیز. هیچ نشانی از خستگی...
-
چوپان دروغگو
جمعه 22 شهریور 1392 22:39
چوپانی گاه گاه بی سبب فریاد می زد گرگ آمد ، گرگ آمد . مردم برای نجات او و گوسفندانش می دویدند اما چوپان به آنها می خندید و روستائیان فهمیدند که او باز هم دروغ گفته است . سالهاست که چوپان فریاد می زند اما دیگر کسی به یاریش نمی رود جز من . منم که با فــریادهای گاه گاه او به سویش می دوم ، بالای تپــه می رسم ، او را می...
-
پرهام به مدرسه می رود...
پنجشنبه 14 شهریور 1392 00:34
زمان:هفته اول مهر صحنه :روز ،داخلی پرهام:بابا این خانم معلممون خیلی بی ادب و پرروئه من:{ توام با نگرانی و تعجب} : چرا عزیزم مگه چی شده؟ ... پرهام: وقتی ما داریم حرف میزنیم بی اجازه میپره وسط حرفمون داد میزنه "ساکت...."
-
چرا به موسوی رای دادم؟
پنجشنبه 14 شهریور 1392 00:28
"این مطلب سیاسی نیست بنابراین مسئولیت مطالعه آن برای افرادزیر 18 سال با خودشونه" ....سال88 تو اوج تبلیغات پیش از انتخابات ، الحق فضای دوستداشتنی شده بود خیابونای مرکزی تهران هرچی رقابت شدیدتر میشد فضای صمیمیت بین هواداری این و اون بیشتر تو چشم میومد. بعنوان یه شاهد عینی که خونمون تو همون مناطق مرکزی شهربود...
-
رنج
سهشنبه 12 شهریور 1392 23:01
ا زخیلی وقت پیش قول داده بودم بچه هارو ببرم دهکده آبی پارس.و بالاخره فرصتی دست دادوچندشب قبل این اتفاق افتاد. ساعت 10شب تا 3 صبح نسبتا سئانس خلوتی بود با اینحال واسه استفاده از وسایل بازی باید کلی تو صف می ایستادیم.اما...... طنز غم انگیزیه وقتی کلی با بچه ها درخصوص رعایت نوبت و احترام به حقوق سایرین فک بزنی ولی یه عده...
-
تصاویری ازکوچه گردان عاشق تابستان92
جمعه 1 شهریور 1392 02:48
-
خلاف کار شدم
سهشنبه 22 مرداد 1392 23:49
.....به ندرت پیش میاد آگاهانه موقع رانندگی خلاف کنم.امروز اما یکی از اون روزهای نادری بود که تصمیم گرفتم وارد یه خیابون یه طرفه بشم.موقع ظهر بود خیابونم خلوت.اما...اونچه نباید میشد شد.سر یه تقاطع یهو یه پراید از سمت راست وارد خیابون شد و خواست مستقیم بره تو خیابون سمت چپی و بعدشم ...شطرق...صدای خرد شدن شیشه چراغ رفت...
-
رافتینگ و قوم بنی هندل....
سهشنبه 22 مرداد 1392 17:22
....در یک سفر غافلگیر کننده به همراه جمعی صمیمی و دوست داشتنی ساعات پرنشاط و زیبایی را روی یکی از سرشاخه های اصلی و خروشان کارون سپری کردم.تجربه قشنگی بود قایق سواری روی رودخانه پرخروش ارمند در مرز چهارمحال بختیاری و خوزستان. سفری که به همت استاد بزرگوارم دکترشیری هماهنگ واجراشد.دستشون درد نکنه. خدا خیر بده راننده های...
-
امید...
یکشنبه 20 مرداد 1392 11:53
...تصویری از معصومیت روبه زوالی را که امیدش میخواندیم درورودی ساختمان در تابلوی اعلانات لابی نصب کردم وبه هرجاجار نیاززدم تا شاید..... ...امیدرفت ولی هنوز نتوانستم خودم راراضی کنم تصویر معصومیت اورا که دردمندانه به چشمانمان می نگرد و تو گویی نجاتش را و شور شوق کودکیش را ازما میخواهد ازتابلو بردارم.هرروز ازمقابلش...
-
کوچه گردان عاشق(شبی به بلندای قرنها)-قسمت اول
یکشنبه 20 مرداد 1392 11:37
....نهیب میزنم دیدگان ناباورم را،به باورآنچه در هیچ باوری نگنجد الا به حضور. جوانانی که به گواهی تیره گون پیشینه ,ازپس سالها تحقیر و نیاز,به درک استغنای وجود برآمده اند و اینک استوارانه ازپله های یکی صحنه بالا میروند تا به فریاد قرنها نشسته در گلو،خواب چشمهای جماعتی خوابزده و خوگرفته بر چموشی مرکب بی تفاوتی هارا آشفته...
-
عاطفه
یکشنبه 20 مرداد 1392 11:24
تقدیم به خواهر خوبم عاطفه صحرایی امروز سر کلاس فروش حرفه ای دکتر گرامی درخانه هنر بحث کلاس کشیده شد به نیاز کودکی بیمار و درشرف مرگ و درنهایت به اشک و بغض رابط این کودک . این نوشته تقدیم به خواهر عزیزم عاطفه صحرایی به احترام احساسات زلال وانسانیش *************** بودن در مسیر"شدن"یادیدار با آنچه که به حقیقت...
-
کوچه گردان عاشق(دلنوشته ای برای دکترشیری عزیز)
یکشنبه 20 مرداد 1392 01:43
. ..روزسختی بود.چند جلسه سنگین وچندین تماس و فک زدن وشناسایی تعدادی از نشانیهابرای اجرای کوچه گردان امسال،توحرم گرمای تیرماهی که مقارن است باماه مبارک رمضان وتازه بعدش هم بایدبروی سرکلاس، ببین چه میکندبه جسم خسته ونزاری چون من .آنسان که میرود تا به خستگی روحم بکشاند وناامیدم سازد از این همه تلاش وتقلا...صدای دوستانه...